به گزارش روابط عمومی آب منطقهای فارس، سکوت سالن شهید ترکمان آب منطقهای فارس، در روزی که یادآور دورانی باشکوه از تاریخ ایران اسلامی است، با صدای «اکبر راسخ» شکست، صدایی که آرام اما استوار بود و در فضایی که بوی گل یاس میداد، طنین انداز شد. او برای سخنرانی راه چند صد کیلومتری را با آن ریههای بیمار از انواع و اقسام گازهای شیمیایی نپیموده بود، بلکه آمده بود تا روایتگر بخشی از زندگی حماسی ایرانیان پُرافتخار باشد، راوی قطعهای کوچک از یک زندگی به وسعت هشت سال دفاع مقدس.
و آنگاه سالن، جبهه شد
راسخ، آرام و با طمانینه، از ساعات سخت همان نبردی روایت کرد که از اروند آغاز شد و غواصانی که در آن شب طوفانی بیستم و اسفند 1364 با اتکا به ایمان قلبی، دل به آن رود خروشان زدند.
کلمات راوی به آرامی، نرم بر بوم خیال حاضران نشست تا صحنههای مانده در خاطر تاریخ را در ذهن مخاطبان جان داده و جانفشانی رزمندگانی را ترسیمگر باشد که عزیزترین ودیعه الهی را در کف اخلاص گرفته و برای دفاع از کیان وطن، از جان گذشتند.
راسخ دوباره همان بیسیمچی لشکر 33 المهدی شد و در برابر چشمان حاضران، صحنههایی زنده را ترسیم کرد. از رزمندگانی گفت که در سرمای استخوانسوز دی 1364، با گرمای ایمان، به دل دشمن تا بن دندان مسلح زدند.
از لحظه وداع با شهیدی گفت که در کنارش تا دم آخر با دشمن جنگید و در راه آرمانهایش جانبازی کرد؛ از نوجوانانی که اروند را وقت وضو به صاحبش، فاطمه زهرا(س) سوگند میدادند تا با رزمندگان اسلام مهربان باشد و .... و صدایش گاهی میلرزید؛ نه از ضعف، که از سنگینی آن خاطرات مقدس.
روایت راسخ که به دژخیمی دشمن بعثی و بمبهای شیمیایی هبه شده از سوی غرب رسید، همانجا که از گرفتن نفس رزمندگان گفت و شهادت همرزمانش بر اثر تیر و خردل و .... اشک روی گونه بسیاری از حاضران رد انداخت، اشکی نه از غم بلکه از غرور و افتخار به مردان پایمردی که جان دادند و خاک ندادند.
تجدید پیمان در سایه نام شهیدان
پایان مراسم، پایان روایت نبود. آن زمان که هر یک از حضار قطعهای از تاریخ پرشکوه ایران سراسر افتخار را در ذهن و دل با خود بُرد تا در مسیر حفاظت از آرمانها و صیانت از کیان میهن، گامهای مصممتری بردارد.
به خاطر بسپریم که هفته دفاع مقدس، تنها یک نام نشسته بر تقویم نیست. تاریخ باشکوهی است که این بار، با صدای یک رزمنده و در مکانی به نام یک شهید، یک بار دیگر در دلها زنده شد.